ارتیناارتینا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه سن داره

نفس

خاطرات

یک روز در جمعه بازار شهر از میان کهنه ترین خاطره ها مرا می خری . وای چه غریبانه هوای دل من بارانی است . می خواهم در این هوای بارانی دلم برایت بنویسم نوشته هایم را مدتها پیش فراموش کرده بودم می خواهم برای تو موجود دوست داشتنی و پاکم بنویسم بنویسم که اسمت را چون نگاهت پاک انتخاب کردم   در این دنیا خداوند هدیه بزرگی برای تمام تنهایی ام داد و ان هدیه تو بودی دختر عزیزم ارتینا می خواهم قدر نعمتی را که خدا به من داد بدانم خداوندا شکرت که ارتینا را به من هدیه دادی خداوندا هیچوقت نگاهت را از او برنگردان خداوندا در تمام زندگیش او را تنها نگذار چه با من چه بی من   ...
16 مهر 1391

ارتینا هدیه خدا

این وبلگ را برای دخترم ارتینا درست کرده ام برای دختر کوچیکم که روزی بزرگ خواهد شد . برای روزهای که گذشت و برای روزهای که می آیند .
16 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس می باشد